logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۹ نتیجه برای موضوع مقاله: بهداشت باروری

پیمانه لک، مهناز نوروزی، سهیلا احسانپور،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: کودکان از آسیب پذیرترین گروههای جامعه هستند و خطر آزار توسط افراد گوناگون همواره آنان را تهدید میکند. مادران مهمترین منبع قابل اعتماد جهت ارائه اطلاعات به کودکان میباشند. هدف این پژوهش مقایسه تاثیر آموزش به دو روش گروهی و لوح فشرده مولتی مدیا بر آگاهی و نگرش مادران در مورد کودک آزاری جنسی بود.
روش کار: در این کارآزمایی بالینی تعداد ۱۰۰ نفر از مادران دارای فرزند زیر ۱۸ سال و دارای پرونده در مراکز بهداشتی درمانی شهر اصفهان انتخاب شدند و در دوگروه آموزش گروهی و آموزش با لوح فشرده مولتی مدیا در زمینه تعریف، شیوع، تشخیص، پیشگیری و مدیریت کودک آزاری جنسی مورد آموزش قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه محقق ساخته بود که توسط مادران در دو مرحله قبل و بعد از مداخله تکمیل گردید. داده ها با استفاده از روشهای آماری توصیفی و استنباطی و نرم افزار SPSS-۱۹ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: میانگین نمرات آگاهی و نگرش مادران در مورد کودک آزاری جنسی در هر یک از دو گروه آموزش گروهی و آموزش با لوح فشرده مولتی مدیا بعد از آموزش نسبت به قبل از آموزش افزایش معنی‌داری داشت (۰/۰۰۱<p). در میانگین نمره آگاهی و نگرش مادران در مورد کودک آزاری جنسی بین دو گروه بعد از مداخله تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: هر دو روش آموزش گروهی و آموزش با لوح فشرده مولتی مدیا در ارتقاء آگاهی و نگرش مادران در مورد کودک آزاری جنسی موثر میباشند. با توجه به مزایای فراوان آموزش با لوح فشرده مولتی مدیا از جمله به صرفه بودن و امکان استفاده در هر زمان، به کارگیری آن در برنامه‌های آموزشی مادران توصیه میشود.
لیلا رئیسی، سعیده ضیایی، عیسی محمدی، ابراهیم حاجی زاده،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اجماع ۱۵۰ ساله روی معیارهای تشخیصی بالینی درد، انقباض و اسپاسم برای تشخیص واژینسموس مورد سوال قرار گرفته است. این مطالعه با هدف فهم چگونگی تشخیص واژینیسموس در زنان مبتلا صورت گرفت.
روش کار: مطالعه حاضر با رویکرد کیفی و از نوع تحلیل محتوای قراردادی در سال ۹۴-۹۳ انجام شد. تعداد ۳۳ نفر شامل۲۰ نفر از گروه بیماران و ۱۳ نفر از گروه تشخیص دهنده بالینی (متخصص زنان، ماما و روانشناس بالینی) به روش نمونه­ گیری هدفمند و نظری در مطب، مراکز و کلینیک­ های سلامت خانواده و جنسی شهرهای تهران و کرج مورد مصاحبه نیمه­ ساختاری قرار گرفتند.
یافته­ ها: از تحلیل داده ها دو مضمون «اختلال درک شده در برقراری رابطه زناشویی» با زیرمضامین رنج جسمی و ناتوانی در برقراری ارتباط جنسی و آزردگی و آسیب های روانی- عاطفی و «مهارت و دانش کاربردی تشخیصدهنده» با زیرمضمونهای تعامل رفتاری ناشی از شرایط تشخیصی و معیارهای تشخیصی درمانگر به دست آمد.
نتیجه ­گیری: نتایج نشان داد که درمانگر می­ بایست بر اساس آنچه که به عنوان دانش خود از بیماری واژینیسموس آموخته بتواند با مهارت، معیارهای بالینی تشخیصی واژینیسموس همانند اسپاسم و انقباض و درد را مشاهده و کشف نماید و بعد از ایجاد شک به تشخیص واژینیسموس در مرحله بعد با واکاوی ماهرانه چگونگی وضعیت رابطه زناشویی بیمار و کشف ابعاد رنج جسمی و ناتوانی بیمار در برقراری رابطه جنسی و آزردگی و آسیب­ های روحی و روانی ناشی از آن به تشخیص واژینیسموس، مهر تایید بزند. برای تشخیص قطعی و صحیح واژینیمسوس در گام نخست انجام معاینه ژنیکولوژی برای کشف شاخص­ های بالینی و در گام دوم واکاوی ماهرانه کیفیت روابط زناشویی زوجین توصیه می­شود.
رویا غفوری فرد، زهرا بحرالعلومی، آمنه حسینی، زهره جعفرزاده سامانی، علیرضا میرزائیان،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: پوسیدگی دندان شایعترین بیماری مزمن دوران کودکی بوده و پیشگیری از آن، اهمیت ویژه ای دارد. همچنین آموزش زودهنگام و موفق به مادران در رابطه با سلامت دهان و پوسیدگی زودرس دندان کودکان میتواند تاثیر زیادی در بالا بردن آگاهی و عملکرد آنان داشته و رفتارهای سالم بهداشتی فرزندانشان را در آینده تثبیت کند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش روش های پیشگیری از پوسیدگی زودرس دندان کودکان بر آگاهی، نگرش و عملکرد مادران باردار انجام شد.
روش کار: این مطالعه از نوع نیمه تجربی قبل و بعد بود. جامعه آماری شامل مادران باردار با سن بارداری ۲۷-۱۲ هفته مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر یزد در سال ۱۳۹۶ بود که از میان آنها  ۱۱۶ مادر باردار به روش نمونهگیری تصادفی خوشه ای، انتخاب شدند. در ابتدای مطالعه فرم مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه های آگاهی، نگرش و عملکرد توسط آزمودنی ها تکمیل شد. سپس دو جلسه آموزشی یک ساعته در زمینه پیشگیری از پوسیدگی زودرس دندان کودکان برگزار شد. یک ماه پس از مداخله مجدداً آزمودنیها توسط همان پرسشنامهها مورد ارزیابی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آماری تحلیل واریانس، تی وابسته و تی مستقل انجام شد.
یافته ها: میانگین نمره آگاهی مادران قبل از آموزش ۰/۹۹ (از ۹ نمره)، نمره نگرش ۲۰/۷۱ (از ۲۸ نمره) و نمره عملکرد ۶/۲۹ (از ۲۴ نمره) بود که بعد از آموزش هر سه مورد به طور قابل توجهی افزایش یافت (۰/۰۵>p).
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشانگر تاثیر مثبت برنامه آموزشی بر افزایش آگاهی، نگرش و عملکرد کوتاه مدت مادران باردار در زمینه پیشگیری از پوسیدگی زودرس دندان کودکان بود. بنابراین پیشنهاد میگردد برنامههای منسجم آموزشی برای مادران باردار در رابطه با بهداشت دهان و دندان کودکان تدوین گردد.
فاطمه رستمخانی، محمد قمری، وحیده باباخانی، عفت السادات مرقاتی خویی،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: عملکرد جنسی جزء مهمی از زندگی زنان یائسه است و تغییر در آن به خصوص در یائسگی، میتواند بر سلامت ایشان تاثیرگذار باشد. پژوهش حاضر با هدف تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عملکرد جنسی در زنان یائسه انجام شد.
روش کار: این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان یائسه ای بود که جهت دریافت خدمات به مراکز بهداشتی- درمانی شهر زنجان در سال ۱۳۹۸ مراجعه مینمودند. ابتدا ۵۰ زن یائسه به صورت در دسترس، پرسشنامه شاخص عملکرد جنسی زنان (FSFI) شامل ۱۹ سوال ۵ گزینه ای را تکمیل کردند و از بین آنها ۳۰ نفر (حجم نمونه بر اساس حداقل حجم نمونه در مطالعات آزمایشی انتخاب شد) که طبق معیار نقطه برش در سطح نامطلوبی قرار داشتند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه ۱۵ نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. مداخله بر اساس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد طی ۸ جلسه ۲ ساعته اجرا و پسآزمون بلافاصله بعد از پایان درمان، و پیگیری سه ماه بعد در هر دو گروه اجرا گردید. داده ها با استفاده از آزمونهای تی مستقل و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-۲۴ تحلیل گردید.
یافته ها: میانگین نمره عملکرد جنسی در گروه مداخله در پیش آزمون ۲۱/۶۶، پس آزمون  ۲۶/۲۹ و پیگیری ۲۷/۱۱ بود که از نظر آماری این اختلاف معنادار بود (۱۹/۴۵۲F= و ۰/۰۵<p). میانگین نمره عملکرد جنسی در گروه کنترل در پیش آزمون ۲۲/۳۱، پس آزمون  ۲۳/۲۸ و پیگیری ۲۲/۷۰ بود که این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود. میانگین نمرات عملکرد جنسی در بین گروه های مداخله و کنترل نیز تغییر معناداری داشت (۱۲/۱۱۵F= و ۰/۰۵<p)، یعنی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عملکرد جنسی زنان یائسه تاثیر معناداری دارد. همچنین به غیر از حیطه های  لغزندگی و ارگاسم در سایر حیطه های عملکرد جنسی تاثیر معناداری داشت (۰/۰۵<p).
نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث بهبود عملکرد جنسی در زنان یائسه شد.
فاطمه رستمخانی، محمد قمری، وحیده باباخانی، عفت السادات مرقاتی خویی،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: طرحواره‫ های جنسی، باورهای مرکزی ابعاد جنسی فرد است که در عملکرد جنسی و غیرجنسی تاثیر می گذارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی دو روش درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر طرحواره جنسی زنان یائسه انجام شد.
روش کار: این مطالعه از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری و با گروه کنترل بود که در سال ۹۹-۱۳۹۸ انجام شد. از بین زنان یائسه ای که جهت دریافت خدمات به مراکز بهداشتی درمانی شهر زنجان مراجعه نموده بودند، تعداد ۴۵ نفر که در آزمون «شاخص عملکرد جنسی زنان» نمره عملکرد جنسی کمتر از ۲۸ (از ۳۶ نمره) کسب کرده بودند، به صورت هدفمند انتخاب و با روش تخصیص تصادفی به سه گروه ۱۵ نفری تقسیم شدند (۲ گروه مداخله و یک گروه کنترل). در گروه اول، درمان شناختی رفتاری (CBT) و در گروه دوم، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، هر کدام به مدت ۸ جلسه ۲ ساعته اجرا شد. داده ها با «مقیاس خود طرحواره جنسی زنان» که دارای ۵۰ صفت با مقیاس لیکرت ۷ درجه ای بود در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری از گروه های مداخله و کنترل جمع آوری گردید. داده های حاصل از اجرای پژوهش از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با اســتفاده از نرم افزار SPSS-۲۴ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری موجب بهبود طرحواره جنسی زنان یائسه شده (۳۵۵/۴F=، ۰/۰۲۱=p) در صورتی که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، تاثیر معنی داری بر طرحواره جنسی آنها نداشته است (۲۳۲/۰F=، ۰/۶۳۳=p). در مقایسه تاثیرات دو گروه مداخله بر طرحواره جنسی (۲۲۶/۰ F= و ۰/۶۳۸=p)، تفاوت معنی داری از نظر آماری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: براساس یافته ها، درمان شناختی رفتاری باعث بهبود طرحواره های جنسی در زنان یائسه می شود. لذا، پیشنهاد می شود از این روش درمانی برای بهبود طرحواره های جنسی زنان یائسه در مراکز بهداشتی درمانی استفاده شود.

مهرناز مشعوفی، افروز مردی، زهرا هاشمیان،
دوره ۲۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: در دوره پس از زایمان و شیردهی، نحوه کارکرد و رضایت جنسی زنان، اغلب توسط پزشکان و مراقبین سلامت نادیده گرفته میشود. هدف از این مطالعه تعیین وضعیت کارکرد و رضایت جنسی زنان شیرده اردبیل در سال ۱۳۹۸ بود.
روش کار: این مطالعه، یک پژوهش مقطعی توصیفی بود که روی ۳۷۱ زن شیرده مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر اردبیل در سال ۱۳۹۸ انجام گرفت. مراکز بهداشتی به روش خوشه ای- طبقه ای انتخاب و نمونه گیری به روش در دسترس از میان زنان واجد شرایط از ۴ هفته تا ۶ ماه بعد از زایمان انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها، فرم اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه های کارکرد جنسی روزن و رضایت جنسی هادسون بود که توسط کارشناس بهداشت یا مامای آموزش دیده تکمیل شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-۲۳ و آزمون های تی مستقل، کای اسکوئر و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند.
یافته­ها: میانگین نمره کل کارکرد جنسی زنان مورد مطالعه، ۳/۹۹±۲۱/۷۳ بود. ۳۵۵ نفر  (۰/۹۵/۶۸) مشکوک به اختلال کارکرد جنسی بودند. حیطه درد کمترین (۹۳/±۱/۸۷)و حیطه رضایتمندی، بیشترین (۱/۱۳± ۴/۹۹) نمره را در میان حیطه های کارکرد جنسی داشتند. همچنین میانگین نمره کل رضایت جنسی، ۲۵/۶۴±۱۱۱/۲۶ بود و ۳۳۲ نفر (۰/۸۹/۴۸) از زنان شیرده دارای رضایت جنسی بودند. بین کارکرد جنسی و رضایت جنسی زنان، همبستگی مستقیم و معناداری وجود داشت (۰/۶۱۳=r و۰/۰۰۱ P<). بین متغیرهای سن زن (۰/۰۲۲=p)، تحصیلات زن (۰/۰۰۶=p) و درآمد همسر (۰/۰۱۱=p) با کارکرد جنسی زنان و بین متغیرهای سن زن (۰/...=p)، سن همسر (۰/۰۲۱=p)، درآمد همسر (۰/۰۰۰=p)، تعداد زایمان (۰/۰۱۱=p) و داشتن اتاق مستقل (۰/۰۲۷=p) با رضایت جنسی زنان شیرده، ارتباط آماری معناداری مشاهده شد.
نتیجه­ گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، اکثر زنان شیرده مشکوک به اختلال کارکرد جنسی ولی در عین حال دارای رضایت جنسی بالا بودند. لذا توصیه میشود بعد جنسی در مراقبت از زنان شیرده بیشتر مورد توجه مراقبین بهداشتی و پزشکان قرار گیرد.

 
حبیبه صالحی عالی، علی شیخ الاسلامی، سمیه تکلوی،
دوره ۲۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

چکیده:زمینه و هدف: مشکلات و اختلالات جنسی شایع­تر از آن است که قبلاً تصور می­شد. بنابراین نیازمند توجه مطالعاتی و درمانی است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش بازسازی شناختی بر خودکارآمدی جنسی و احقاق جنسی زنان دارای مشکلات جنسی انجام شد.
روش کار: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود که با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان ۲۵ تا ۴۰ سال دارای مشکلات جنسی مراجعه کننده به مراکز رواندرمانی اختلالات جنسی سطح شهر اردبیل در سال ۱۴۰۰ بودند که از این تعداد ۳۰ نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه اختلالات جنسی زنان ایزودوری و همکاران، خودکارآمدی جنسی وزیری و شاخص احقاق جنسی هالبرت استفاده شد. برای گروه آزمایش، هشت جلسه ۷۵ دقیقه ای آموزش درمان بازسازی شناختی طبق پروتکل راو و کاکار اجرا گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری در نرمافزار SPSS-۲۰ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته­ها: بر اساس یافته ها، میانگین نمره پیش آزمون متغیر خودکارآمدی جنسی برای گروه بازسازی شناختی ۱۱/۴۰ و برای پس آزمون میانگین ۱۸/۵۳ بود. همچنین برای گروه کنترل، میانگین نمره پیش آزمون۱۲/۰۶ و میانگین نمره پسآزمون ۱۲/۳۳ بدست آمد. برای متغیر احقاق جنسی میانگین نمره پیش آزمون برای گروه بازسازی شناختی۵۵/۱۳ و میانگین نمره پس آزمون ۷۰/۰۶ بود. برای گروه کنترل، میانگین نمره پیش آزمون ۵۵/۵۳  و میانگین نمره پس آزمون ۵۵/۹۳ بود. با توجه به نتایج بدست آمده، شرایط آزمایشی و آموزش بازسازی شناختی جنسی بر افزایش خودکارآمدی جنسی (۵۳۴F/۴۵۲،p< ۰/۰۰۱) و احقاق جنسی (۴۰۵F/۷۳،p<۰/۰۱) گروه آزمایش (گروه بازسازی شناختی) دلالت داشته و نشان دهنده تاثیرگذاری این روش بود.
نتیجه­ گیری: بر اساس یافته های تحقیق، می­توان گفت آموزش بازسازی شناختی می­تواند میزان خودکارآمدی جنسی و احقاق جنسی­زنان دارای مشکلات جنسی را افزایش دهد. بنابراین مشاوران و درمانگرها می­توانند از روش درمانی مذکور برای افزایش خودکارآمدی جنسی و احقاق جنسی استفاده کنند.
سمیه زارعی، آرزو نجاتیان،
دوره ۲۵، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: ناباروری یـک رویـداد منفـی بسـیار مهـم در زنـدگی اسـت کـه منجـر بـه مشکلات روانی و تجربیات تنش زای هیجانی می شود. هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر مشاوره گروهی با رویکرد آدلری بر اضطراب وجودی و شفقت به خود در زنان نابارور بود.
روش کار: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز ناباروری شهرستان کنگاور در سال ۱۴۰۰ بود که از بین آنها تعداد ۳۴ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۷ نفر) و کنترل (۱۷ نفر) قرار گرفتند. برای گروه آزمایش، مشاوره گروهی با رویکرد آدلری در ۱۱ جلسه ۹۰ دقیقه ای در طول چهار هفته اجرا شد، در حالی که گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های اضطراب وجودی گود (۱۹۷۴) و شفقت به خود نف (۲۰۰۳)  بود که برای هر دو گروه، پیش از مداخله (یک روز پیش از شروع آموزش ها) و پس از مداخله (یک روز پس از اتمام جلسات آموزشی) تکمیـل شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده های بدست آمده، از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-۲۴ استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که مشاوره گروهی با رویکرد آدلری بر ابعاد اضطراب وجودی یعنی بی هدف بودن کارها (۳۹/۷۶F= و ۰/۰۰۱> p)، بی ارزش بـودن معنای زندگی (۳۱/۲۲ =F و ۰/۰۰۱> p)، عدم علاقه نسـبت بـه انجام کارها (۲۹/۰۵ =F و ۰/۰۰۱> p)، عدم توانایی در متقاعد کردن دیگران (۳۵/۴۳= F و ۰/۰۰۱> p) و عدم احسـاس مسـئولیت نسـبت بـه دیگـران (۴۲/۵۶F= و ۰/۰۰۱> p)، همچنین بر شفقت به خود (۴۵/۳۳ =Fو ۰/۰۰۱> p) تاثیر معنی داری داشت.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مشاوره گروهی با رویکرد آدلری به طور معناداری سبب بهبـود شفقت به خود و کاهش اضطراب وجودی در زنان نابارور می شود، بنابراین استفاده از این مداخله برای زنان نابارور پیشنهاد می شود.

 
کبری قربانزاده، افسانه شیری، خانم شقایق مظلومی، مریم فرج زاده، فاطمه پاشایی ثابت،
دوره ۲۶، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: فرزندآوری یکی از مولفه های مهم علم جمعیت و از جمله موضوعاتی است که در حوزه مسائل اجتماعی بسیار با اهمیت است. طی سال­های اخیر، لزوم کسب شناخت عمیقتری از فرایند تمایل افراد به فرزندآوری مطرح شده و ضروری است عوامل مستقیم و غیرمستقیم اثرگذار بر این شرایط شناسایی شود. هدف این مطالعه تبیین چالشهای مرتبط با فرزندآوری از دیدگاه زنان متاهل ۱۵-۴۹ سال بود.
روش کار: مطالعه کیفی حاضر در سال ۱۴۰۲ به روش تحلیل محتوای قراردادی مرسوم انجام شد. محل انجام پژوهش، محل زندگی و کار افراد در شهرستان خلخال بود. نمونه گیری به روش مبتنی بر هدف با رعایت اصل حداکثر تنوع انجام شد. پس از کسب رضایتنامه، مصاحبهها بصورت فردی و نیمه ساختاریافته با ۲۴ نفر از زنان سنین باروری انجام و ضبط شد. جمعآوری دادهها تا رسیدن به مرحله اشباع ادامه یافت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پنج مرحله ای پیشنهاد شده توسط گرانهایم و لاندمن (۲۰۰۴) استفاده شد.
یافته ها: از تحلیل مصاحبههای انجام شده با زنان متاهل در سنین باروری، ۴ طبقه اصلی در زمینه فرزندآوری انتزاع گردید. این طبقات شامل چالشهای اقتصادی (مشکلات مالی و مشکلات تامین مسکن و مایحتاج زندگی)، عوامل فردی و خانوادگی (چالشهای شغلی مادر، مشکلات روحی و جسمی والدین، فردگرایی و گریز از دغدغههای فرزندپروری، جنسیت و تعداد دلخواه فرزند و حمایت ناکافی خانواده)، عوامل اجتماعی و فرهنگی (آینده تضمین نشده، الگوپذیری اجتماعی، کمبود امکانات فرزندپروری و سیاستهای فرزندآوری غیرموثر و ناکافی) و زایمان هراسی (تجربه ناخوشایند، تجربه زایمان و بارداری سخت) بود. مهمترین چالش در فرزندآوری، مشکلات اقتصادی با بیشترین مفهوم تکرارشونده در مصاحبهها بود.
نتیجه گیری: الگوپذیری از اجتماع و هنجارشدن کم فرزندی در جامعه، معضلات اقتصادی و اجتماعی از یک سو و گرایشهای فردگرایی زنان و گریز از دغدغه های فرزندپروری از سوی دیگر، خانواده ها را به سمت کم فرزندآوری سوق میدهد که نیاز به اتخاذ سیاستها و راهبردهای تسهیلگر جهت بهبود رفتار فرزندآوری دارد. یافتههای این مطالعه میتواند تصویر کوچکی از وضعیت فعلی تمایل و عدم تمایل به فرزندآوری افراد جامعه ارائه داده و به عنوان راهنمای عمل مسئولان در برنامهریزیهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت در جهت افزایش تمایل به فرزندآوری ایفای نقش نماید.
 

صفحه ۱ از ۱