مرجان مردانی حموله، هایده حیدری، دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۸۸ )
چکیده
زمینه و هدف :
افسردگی شایعترین و مهمترین مشکل روانی بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه و به
ویژه بیماران تحت درمان با همودیالیز می باشد که می تواند برکیفیت زندگی ، پذیرش
درمان وسیر بیماری آنها تاثیر منفی داشته باشد .مطالعه حاضر هم در همین راستا صورت
گرفته است.
روش کار:این
مطالعه ،یک پژوهش توصیفی است که طی آن۹۸
بیمار تحت درمان با همودیالیز به روش نمونه گیری مبتنی بر�هدف از بیماران
مراجعه کننده بخش همودیالیز بیمارستان سینا در اهواز انتخاب شدند.داده ها با
استفاده از پرسشنامه مشخصات فردی و مقیاس استانداردافسردگی بک جمع آوری شد و در نهایت تجزیه و تحلیل
اطلاعات با استفاده از آمارتوصیفی و استنباطی(آزمونهای تی و کای دو) انجام گردید .
یافته ها :
میانگین نمره افسردگی در بیماران مرد ۸۱/۶±۹/۱۰ و در بیماران زن۰۷/۶ ±۲/۱۰ به دست
آمد .همچنین ۴۶درصدمردان و۴۵درصد زنان تحت درمان با همودیالیز ، افسردگی داشتند.همچنین
سن (۰۰۱/۰P=) و وضعیت تاهل (۰۲/۰P=) با افسردگی نمونه ها رابطه معنی دار آماری مشاهده شد .
نتیجه گیری :
با توجه به یافته های پژوهش، شناسایی سریع و به موقع بیماران دیالیزی در معرض ابتلا به افسردگی ضروری به نظر
می رسد تا بتوان این افراد را به مراکز مشاوره ارجاع داد.
زینب همتی، معصومه علیدوستی، دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۸-۱۳۹۱ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: سندرم پای بیقرار یک اختلال حرکتی نورولوژیک است
که ۶ تا ۸۳%
از بیماران دیالیزی را گرفتار می سازد. هدف از این مطالعه تعیین فراوانی
سندرم پای بیقرار در بیماران کلیوی تحت
همودیالیز بیمارستانهای استان چهار محال و بختیاری بود.
روش کار:این پژوهش توصیفی در سال ۹۰ انجام شد. جمعیت مورد مطالعه همه بیماران
تحت همودیالیز مراجعه کننده به بخش های همودیالیز بیمارستان های استان چهار محال و
بختیاری بودند که بصورت سرشماری وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه
با دو بخش مربوط به مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه بین المللی سندرم پای بیقرار بود.
اطلاعات با نرم افزار SPSS v۱۵ و آزمون های آماری توصیفی و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: یافته ها نشان داد که ۹۸ نفر (۵۷,۳%) از شرکت کنندگان در مطالعه مبتلا به سندرم پای
بی قرار بودند که از بین آنها ۶۴ نفر (۳/۶۵%) سندرم خفیف و ۳۴ نفر (۷/۳۴%) سندرم
شدید داشتند. به علاوه رابطه ای بین سن، جنس، اشتغال، مدت زمان آغاز همودیالیز و
دفعات دیالیز با بروز سندرم پای بی قرار دیده نشد (۰۵/۰<p).
نتیجه گیری:با توجه به بالا بودن سندرم پای بی قرار در بیماران همودیالیزی، لازم
است در برنامه های مراقبتی این بیماران نحوه مراقبت از پاها آموزش داده شود.
وازه
های کلیدی:فراوانی، سندرم پای بی قرار، همودیالیز
ندا میرباقر آجرپز، محمد آقاجانی، فریبا مرصعی، ژینوس زابلیان، دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: از جمله مشکلات بیماران تحت همودیالیز افسردگی و اضطراب است. امید به عنوان جزئی از معنویت به طور موثری سبب کاهش علایم روانشناختی در بیماران تحت همودیالیز میشود. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط امید با اضطراب و افسردگی در بیماران همودیالیزی انجام گرفت.
روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی مقطعی بود که بر روی ۳۰۰ بیمار همودیالیزی مراجعه کننده به بیمارستان امین اصفهان در سال ۱۳۹۳ انجام شد. نمونه گیری به روش در دسترس بود و داده ها با استفاده از پرسشنامهای شامل اطلاعات دموگرافیک، مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی و پرسشنامه امید هرث جمعآوری و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در spss v,۱۴ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: ضریب همبستگی پیرسون ارتباط معکوس و معنیداری را بین امید با افسردگی و اضطراب نشان داد (۰۰۰۱/۰p<) بدین معنا که هر چه امید در بیماران بیشتر میشد افسردگی و اضطراب آنها کمترمیشد. همچنین ارتباط معکوس و معنی داری بین اضطراب و افسردگی با مدت زمان دیالیز و ارتباط مثبت و معنی داری بین افسردگی با اضطراب بیماران مشاهده شد (۰۵/۰p<)، بدین معنا که هر چه مدت زمان دیالیز بیشتر میشد اضطراب و افسردگی بیماران کمترمیشد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به منظور افزایش امید در بیماران همودیالیزی، پرستاران بایستی در حین دیالیز راهکارهایی جهت کاهش اضطراب و افسردگی بیماران بکارگیرند.
زمینه و هدف: تقویت خودکارآمدی بیماران دیالیزی در امر مراقبت از خود برای دستیابی به برآیندهای مورد انتظار پرستاران ارزشمند است. ازاین رو مطالعه حاضر با هدف تعیین عوامل پیش گویی کننده خودکارآمدی در بیماران همودیالیزی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی رازی در رشت صورت گرفت.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی- تحلیلی بر روی ۷۳ بیمار تحت همودیالیز مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی رازی شهرستان رشت در سال ۱۳۹۴ انجام شد. نمونه ها از میان بیماران دارای معیارهای ورود به مطالعه به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها با استفاده از ابزاری ۲ بخشی شامل پرسشنامه های اطلاعات فردی و خودکارآمدی بیماران کلیوی مزمن از طریق مصاحبه جمع آوری شده و با استفاده از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (تی مستقل، آنوا و رگرسیون خطی) در SPSS-۲۲ تحلیل شد. سطح معنی داری مورد قبول این مطالعه کمتر از ۰۵/۰ بود.
یافته ها: یافته ها نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمره خودکارآمدی کل نمونهها ۴/۱ ± ۹/۵ بود که ارتباط معناداری با سکونت در منزل استیجاری (۰۴۹/۰=p) و عدم ابتلا به بیماریهای دیگر (۰۴۳/۰=p) داشت. تحلیل رگرسیون خطی نشان داد که ابتلا به بیماریهای همزمان تنها متغیر پیشگویی کننده نمره کمتر خودکارآمدی میباشد (۱۸/۰-=ẞ و ۰۲۲/۰=p) .
نتیجه گیری: خودکارآمدی ضعیف در بیماران تحت درمان با دیالیز مبتلا به بیماری همزمان نیاز ویژه این گروه از بیماران به توجه خاص پرستاری جهت ارتقای خودکارآمدی از طریق بررسی کل گرایانه بیماران و همچنین برنامه ریزی آموزشی خاص را برجسته میسازد.
طاهره رمضانی، ذبیح اله قارلی پور، غلامرضا شریفی راد، سیامک محبی، دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: مشکلات پوستی و بروز عفونت در محل دسترسی عروقی یکی از شایعترین مشکلات در بیماران همودیالیزی میباشد. از آنجا که افزایش خودکارآمدی بیماران میتواند موجب افزایش رفتارهای خودمراقبتی در آنان شود و با توجه به اهمیت ارائه آموزش های لازم به بیماران در خصوص مراقبت از پوست و فیستول، پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش مبتنی بر تئوری خودکارآمدی بر مراقبت از پوست و فیستول در بیماران همودیالیزی انجام شد. روش کار: این پژوهش کارآزمایی بالینی در سال ۱۳۹۵ روی ۷۰ نفر از بیماران همودیالیزی شهر قم در دو گروه ۳۵ نفری انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم مشخصات دموگرافیک، پرسشنامه محقق ساخته مراقبت از پوست و فیستول و پرسشنامه استاندارد خودکارآمدی(SUPPH) بود که در دو مرحله قبل و ۳ ماه بعد از مداخله تکمیل شدند. مداخله آموزشی مبتنی بر تئوری خودکارآمدی برای گروه آزمون طی ۴ جلسه ۲۰-۱۵ دقیقه ای اجرا شد. داده ها در نرم افزار SPSS-۱۶ و با آزمونهای کای اسکوئر، تی مستقل، تی زوجی ومن ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: قبل از مداخله، بین دو گروه از نظر میانگین نمرات خودکارآمدی و مراقبت از پوست و فیستول، تفاوت معناداری وجود نداشت، در حالی که بعد از مداخله اختلاف معنی داری بین میانگین نمرات خودکارآمدی و مراقبت از پوست و فیستول در دو گروه، دیده شد (۰/۰۰۱<p).همچنین میانگین نمرات خودکارآمدی و مراقبت از پوست و فیستول بیماران قبل و بعد از مداخله تفاوت معنی داری را نشان داد (۰/۰۰۱<p). نتیجه گیری: با توجه به تاثیر برنامه آموزشی مورد استفاده در این مطالعه بر مراقبت از پوست و فیستول بیماران تحت همودیالیز، به نظر میرسد برگزاری دوره های آموزشی مناسب با استفاده از تئوری خودکارآمدی بتواند در ارتقای خودکارآمدی بیماران همودیالیزی در زمینه مراقبت از پوست و فیستول تأثیرگذار باشد.
زمینه و هدف:با وجود مشکلات متعدد جسمی، روانی و اجتماعی در بیماران همودیالیزی، این بیماران برخی تغییرات مثبت روانشناختی را نیز تجربه میکنند که از آن تحت عنوان «رشد پس از سانحه» نام برده میشود. رشد پس از سانحه مفهوم پیچیده ای است که با عوامل زیادی از قبیل ویژگی های هوش هیجانی فرد در ارتباط است. هدف این مطالعه تعیین ارتباط هوش هیجانی با رشد پس از سانحه در بیماران تحت درمان با همودیالیز در استان اردبیل بود. روش کار:مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی همبستگی بود که روی کلیه بیماران همودیالیزی واجد شرایط مراجعه کننده به بیمارستان های استان اردبیل در سال ۹۶ انجام شد. ابزارهای مورد استفاده شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، فرم کوتاه ویژگی هوش هیجانی و پرسشنامه رشد پس از سانحه بودند. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS-۱۵ تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: اکثر بیماران شرکت کننده در پژوهش مرد (۵۵%)، متاهل (۸۸/۸%) و بیسواد (۴۵%) بودند. میانگین رشد پس از سانحه و هوش هیجانی به ترتیب ۱۲/۷۸± ۶۹/۹۴ و ۱۹/۴۷±۱۴۰/۸۸بود. بین هوش هیجانی و رشد پس از سانحه، ارتباط معناداری دیده شد (۰/۰۰۱<p،۰/۶۱۷=r). نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد که هوش هیجانی با رشد پس از سانحه ارتباط مستقیمی دارد. لذا با آموزش و ارتقاء هوش هیجانی در بیماران تحت درمان با همودیالیز می توان زمینه رشد پس از سانحه را در آنها ارتقا بخشید.
سعیده الماسی، هیوا محمدی، سلام وطن دوست، دوره ۲۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی شایع ترین عارضه روان شناختی در بیماران تحت دیالیز است که می تواند باعث کاهش کیفیت زندگی بیماران شود. کفایت دیالیز و شاخص های دموگرافیک می توانند از عوامل موثر بر شیوع این اختلال باشند. بنابراین هدف این مطالعه، تعیین ارتباط افسردگی با کفایت دیالیز و شاخص های دموگرافیک در بیماران تحت همودیالیز بود. روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی همبستگی بود که روی ۱۰۲ نفر از بیماران تحت همودیالیز مراجعه کننده به مرکز آموزشی- درمانی توحید سنندج انجام شد. نمونه ها به روش سرشماری، وارد مطالعه شدند. برای جمـع آوری داده ها از فرم مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه افسردگی بک استفاده گردید. کفایت دیالیز هم با معیار استاندارد KT/V محاسبه شد. نتایج حاصل از پژوهش با استفاده از نرم افزارSPSS-۲۱ در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (آزمون رگرسیون چند متغیره) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: براساس نتایج مطالعه، ۷۶ درصد از بیماران مورد مطالعه از اختلال افسردگی رنج می بردند. ارتباط معناداری بین افسردگی با کفایت همودیالیز و مشخصات دموگرافیک مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بین افسردگی و کفایت دیالیز، ارتباط معناداری وجود ندارد. لذا با توجه به شیوع بالای افسرگی در این بیماران لازم است این مشکل مورد توجه بیشتر قرار گیرد. همچنین به منظور روشن ترشدن قضیه نیاز به مطالعات بیشتر میباشد.